می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ،
همه را
مگر با باد نسبتی داری؟… چقدر شیبه تو یک لحظه آمد مرا پیچاند و رفت
دلم صاف نمی شود با تــو حالا تو هــی به مهـربانی ام دخیل ببند
چگونه در این چشم های زیبا
جا داده ای
این همه دروغ را؟!
به من نگو نمی خوام اسمی ازت بیارم
هر چی که بود تموم شد نگو دوست ندارم
همش نگو نمی خوام به پای تو بسوزم
من اشتباه کردم عاشقتم هنوزم
با تو از عشق میگفتم
از پشیمانی
و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟!…
در جواب صدایی بی وقفه می گفت:
“دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد!!!”
از آدما دلم شکست واسه همیشه
دلم می خواد دعا کنم اما نمی شه
دوسش داشتم دوسش … قد نفسهام
بدون اون نمی تونم من خیلی تنهام
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟
تقصیر تو نیست
همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان می دهم
بی آشیانه را شوق ماندن نیست
سنگ بر زمین ننداز ، من خود پریده ام
از حساب و کتاب بازار عشق
هیچ گاه سر در نیاوردم !
و هنوز نمی دانم چگونه می شود
هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم ؟
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از
صورتم گرفتی ، به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی ، نمی بخشمت به
خاطر دلی که برایم شکستی ، به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی ، نمی بخشمت
به خاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ، به خاطر نمکی که بر زخمم گذاردی
آری این منم ، این منم همان عاشقی که بر
تو جان می داد ، و تو کسی هستی که برای رسیدن به خوشبختی به روی جسدهای بی
جان غرور انسانها قدم می گذاشتی ولی افسوس ، افسوس که راه ات برای رسیدن به
هدف هایت اشتباه بود ، و افسوس که من برای آدمی مثل تو غرورم را شکستم ،
افسوس !
مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود ، و چه
زشت به من و سادگیم خندیدی ، دل من سخت شکست به تو عشقی پاک که پر از یاد
تو بود و به یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود ، تو برو و برو
تا راحتتر تکه های دل خود را سر هم بند زنم
آنکه بین من و تو شام جدایی آورد ، می
کنم نفرینش ، یا الهی ، بکنش چون من زار ، پیش معشوقش خار ، هر دو چشمانش
تار ، تا بداند چه به من می گذرد ، از غم دوری آن چشم عزیز
www.gartall.ir