زمان جاری : جمعه 15 تیر 1403 - 3:28 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 125
نویسنده پیام
golsa70 آفلاین

کاربر تازه وارد
ارسال‌ها : 14
عضویت: 3 /3 /1393
تشکرها : 1
تشکر شده : 6
پیاده روی تو بیاااابون!

داشتیم از تونل رد میشدیم .. که یکی چند تا بوق متوالی زد ..

گفتم : مرتیکه خر انگار عروسی ننشه که داره بوق میزنه ..
نگو بابام داشته بوق میزده ..
هیچی دیه ... پیاده روی تو بیابونم خوبه ...

نگو عشق که خیلی حالم خرابه

چه دلی چه عشقی از این حرفا خستم

چه دوست دارم هایی که موند رو دستم

روی هر کی غیر از تو چشمام و بستم

چی شد آخرش شیشه بودم شکستم

بلایی سرم امد از درد دوری که یادم بره عشق یعنی صبوری
شنبه 03 خرداد 1393 - 20:33
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از golsa70 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: abbasmfor &
ارسال پاسخ
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :