زمان جاری : یکشنبه 17 تیر 1403 - 10:38 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 261
نویسنده پیام
savalan آفلاین


ارسال‌ها : 1133
عضویت: 25 /7 /1392
محل زندگی: اردبیل
تشکرها : 460
تشکر شده : 709
خانوووووووم….شــماره بدم؟

خانوووووووم… شــماره بدم؟

خانوم خوشــــــگله! برسونمت؟

خوشــــگله! چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟

این‌ها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می‌شنید!

بیچــاره اصلاً اهل این حرف‌ها نبود… این قضیه به شدت آزارش می‌داد.

تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگی‌اش بازگردد.

روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت…

شـاید می‌خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی…!

دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند…

دردش گفتنی نبود…!

رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی می‌گفت انگار! خدایا کمکم کن…

چند ساعت بعد، دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…

خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنند!

دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد…

امــــا…اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی‌کرد…!

انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی‌کرد!

احساس امنیت کرد… با خود گفت: مگه می شه انقد زود دعام مستجاب شده باشه! فکر کرد شاید اشتباه می‌کند! اما این‌طور نبود!

یک لحظه به خود آمد…

دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته…!







دلم فـال می خواهــد …
قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
هر چه باشـــد ،
هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
پــــر رنـــگ کنــــد !!!



سه شنبه 07 آبان 1392 - 19:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از savalan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: marjan & setarehir &
marjan آفلاین



ارسال‌ها : 1355
عضویت: 28 /7 /1392
محل زندگی: کرج
تشکرها : 479
تشکر شده : 176

پاسخ : 1 RE خانوووووووم….شــماره بدم؟

هزار تا لایک

حجاب برای همه مخصوصا کسی که بهش معتقد باشه و خواهانش باشه همیشه مصونیت میاره

بهانه هم میگیری......
بهانه مرا بگیر!
من تمام خواستن را وجب کرده ام
هیچکس
هیچکس به اندازه من
عاشق تو و بهانه هایت نیست
سه شنبه 07 آبان 1392 - 20:00
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از marjan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: setarehir /
salmasli1979 آفلاین



ارسال‌ها : 244
عضویت: 7 /8 /1392
تشکرها : 153
تشکر شده : 61

پاسخ : 2 RE خانوووووووم….شــماره بدم؟

nazari nadaram



RUHUNDAYIM


Sonu belli olmayan yollardayım


Ellerimde kalan bir tek aşkım


Olmuyor sevgilim sensiz olmuyor


Yaşamayı
unuttum bu kalp art
ık atmıyor


Bu son veda bu son ayrılık


Dayanamam tek başıma,


Sen ağlama ne olur yazık
göz yaşlar
ına


Nerde olursan ol senin yanındayım


[align=left][b][i]Boşuna
سه شنبه 07 آبان 1392 - 20:08
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
marjan آفلاین



ارسال‌ها : 1355
عضویت: 28 /7 /1392
محل زندگی: کرج
تشکرها : 479
تشکر شده : 176

پاسخ : 3 RE خانوووووووم….شــماره بدم؟

نقل قول از salmasli1979

nazari nadaram

بهانه هم میگیری......
بهانه مرا بگیر!
من تمام خواستن را وجب کرده ام
هیچکس
هیچکس به اندازه من
عاشق تو و بهانه هایت نیست
سه شنبه 07 آبان 1392 - 20:44
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :