زمان جاری : یکشنبه 17 تیر 1403 - 8:30 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
setarehir آفلاین



ارسال‌ها : 722
عضویت: 27 /7 /1392
محل زندگی: گناوه
تشکرها : 672
تشکر شده : 281

پاسخ : 9 RE باران

باز باران با ترانه

با گوهرهاي فراوان

مي خورد بر بام خانه

يادم آرد روز باران

گردش يك روز دیرین

خوب و شیرین

توي جنگل هاي گيلان

كودكي ده ساله بودم

شاد و خرم

نرمو نازك

چست و چابك

با دو پاي كودكانه

مي دويدم همچو آهو

مي پريدم ازلب جوي

دور ميگشتم ز خانه

مي شنيدم از پرنده

داستان هاي نهاني

از لب باد وزنده

رازهاي زندگاني

بس گوارا بود باران

وه چه زيبا بود باران

مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني

رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني

بشنو از من كودك من

پيش چشم مرد فردا

زندگاني خواه تيره خواه روشن

هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا


وقتی‌ قلبم کوچک‌تر از غصه‌هایم‌ می‌شود
وقتی‌ نمی‌توانم‌ اشک‌هایم‌ را پشت‌ پلک‌هایم‌ مخفی‌ کنم‌
و بغض‌هایم‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شکند،
وقتی‌ امیدها ته‌ می‌کشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد،
وقتی‌ طاقتم‌ طاق‌ می‌شود و تحملم‌ تمام...
آن وقت است که مطمئنا یکی و فقط یکی هوایم را دارد
خدایا متشکرم
شنبه 11 آبان 1392 - 19:04
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
setarehir آفلاین



ارسال‌ها : 722
عضویت: 27 /7 /1392
محل زندگی: گناوه
تشکرها : 672
تشکر شده : 281

پاسخ : 10 RE باران

مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
در هوایم پراکنده ای و من
بی هوا
ناگهان
خیسم از تو


وقتی‌ قلبم کوچک‌تر از غصه‌هایم‌ می‌شود
وقتی‌ نمی‌توانم‌ اشک‌هایم‌ را پشت‌ پلک‌هایم‌ مخفی‌ کنم‌
و بغض‌هایم‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شکند،
وقتی‌ امیدها ته‌ می‌کشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد،
وقتی‌ طاقتم‌ طاق‌ می‌شود و تحملم‌ تمام...
آن وقت است که مطمئنا یکی و فقط یکی هوایم را دارد
خدایا متشکرم
پنجشنبه 16 آبان 1392 - 02:07
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :